Jay-Z در اواخر ماه جوئن بعد از نزدیک به چهار سال آلبومی را بنام 4:44 منتشر کرد به اعتقاد نویسنده این یادداشت هرچند آهنگهایی این مجموعه را نمیتوان جزو کارهای محبوب، پر مخاطب و اصطلاحا Hit این رپر با سابقه به حساب آورد اما از لحاظ نوع نگاه هنرمند به عناصر تاریخی و فرهنگی جامعه سیاهپوستان امریکا اثری قابل تامل است. نگاهی که از لحاظ فرمی هم به واسطه استفاده از سمپل ها و همچنین در موزیک ویدئوها قابل مشاهده است. «داستان او.جی.» یکی از همین آثار قبل تامل است. اما او.جی. کیست و چرا موضوع این ترانه شده است؟
برای کسانی که در امریکا زندگی میکنند یا به خصوص در دهه 90 در معرض رسانه های این کشور بوده اند. او.جی به واسطه دادگاه جنجالی اش نامی آشناست. داستان زندگی او.جی. سیمپسون (O.J. Simpson) نمادی از سیاهپوستانی است که سعی دارند از جامعه و طبقه اجتماعی خود فاصله بگیرند و هویتشان را انکار کنند. افرادی که علیرغم این انکار هویت و دست و پا کردن هویتی جدید در میان سفیدپوستان و افراد ثروتمند جامعه، دست آخر قربانی همان تبعیض های سیستماتیک نژادی و خشونت پلیسی میشوند که سالها جامعه سیاهپوستان و اقلیتهای به حاشیه رانده شده را مورد ظلم قرار داده است. او.جی.سیمپسون در دهه 60 جوان جذاب، خوش صحبت و اجتماعی بود که به واسطه توانایی های منحصربفردش در فوتبال امریکایی توسط یکی از دانشگاههای شهر لس آنجلس بورسیه میشود و برخلاف محله ی سیاهپوست نشین و نسبتاً کم درآمدی که در آن بزرگ شده است، در محیطی قرار میگیرد که اطرافش را دانشجویان سفیدپوست و مرفه احاطه کرده اند. خیلی زود بخاطر توانایی های ورزشی و اجتماعی اش بین هم دانشگاهیان خود محبوبیت پیدا میکند و برای بازی در تیم ملی نیز دعوت میشود. در المپیک سال 1968 مکزیک و در اوج مبارزات ضد تبعیض سیاهپوستان در امریکا کمپینی در میان ورزشکاران سیاهپوست امریکا شکل گرفت که هرکدام بنوعی در المپیک و جلوی رسانه ها برعلیه این تبعیض حرکتی کنند. وقتی از او.جی. برای شرکت در این کمپین دعوت شد جمله معروف خود را که در آهنگ «داستان او.جی. سیمپسون» نیز آمده است بر زبان آورد: «من سیاهپوست نیستم. من او.جی هستم.»
در سالهای بعد او.جی. مشهورتر شد. به محله های ثروتمند لس آنجلس نقل مکان کرد، به جمع های خصوصی سفیدپوستان متمول وارد شد، از همسر سیاهپوست خود که در دوران دانشگاه با او آشنا شده بود جدا شد و با دختری سفیدپوست ازدواج کرد. برخلاف دیگر افراد مشهور سیاهپوست مانند محمدعلی کلی از جنبشها و مبارزات سیاهپوستان بر ضد تبعیض و خشونت پلیس حمایت نکرد و در مجموع روز به روز از جامعه و افرادی که با آنها بزرگ شده بود فاصله گرفت. او شاید اولین فرد سیاهپوستی بود که توانست در میان سفیدپوستان و طبقه متوسط امریکا برای خود جایگاهی دست و پا کند و مطابق با معیار رویای امریکایی بتواند در «کشور فرصتها» با تکیه بر استعداد و سعی و کوشش خود به موفقیت و پول برسد. بدون آنکه اعتنایی به تبعیض و نابرابری سیستماتیک کند. معیاری که موفقیت فردی را به موفقیت جمعی و تغییر ساختاری ارجعیت میدهند. او.جی هم نماد همین موفقیت فردی در جامعه امریکایی شده بود.
چند سال بعد بخاطر خشونت خانگی همسرش از او جدا شد و او.جی. که نمیتوانست ببیند او پس از جدایی با مرد دیگری رابطه داشته باشد، در جنایتی او و دوستش را به قتل رساند. در دادگاهی که بخاطر پوشش رسانه ای وسیع به دادگاه قرن معروف شد، او.جی توانست با خرج پولهای کلان و استخدام تیمی از وکلای متبحر خود را تبرئه کند. کسی که در سالهای گذشته همواره سعی در انکار نژاد و طبقه اجتماعی اش داشته است، اینبار دست به دامن وکیلی شد که سعی کرد دادگاه را از یک محکمه جنایی معمولی تبدیل به تقابلی میان جامعه سفیدپوستان و سیاهپوستان کند. او.جی. را نماد سیاهپوستی کرد که پلیس و دادستان سعی داشتند از روی عقده های نژادپرستی به زور وی را مقصر جلوه دهند. ماجرای دادگاه او.جی بخاطر همین دو قطبی سازی نژادی تا مدتها بعد موجب تنش و تقابل جدی در جامعه امریکا شد. در واقع سیاهپوستان دادگاه را فرصتی برای انتقام از پلیس لس آنجلس میدیدند که سالها به خشونت نژادی متهم بوده است. با اینکه او.جی بیگناه شناخته شد اما چند سال بعد بخاطر زد و خوردی احمقانه در لاس و گاس به جرم تهدید با اسحله دستگیر شد و به حبسی نامتعارف و غیرمنصفانه محکوم شد. به گفته دوستان وی انگار پلیس در طول سالهای بعد از دادگاه اول دنبال بهانه ای بود که انتقام خود را از او بگیرد. در واقع پس از سالها بی تفاوتی نسبت به خشونت پلیس بر علیه سیاهپوستان و اقلیتهای نژادی در نهایت خودش در معرض همین انتقام جویی و تبعیض سیستماتیک قرار گرفت.
آهنگ «داستان او.جی.» این واقعیت را بیان میکند که سیاهپوستان، اقلیتها و افرادی که بخاطر تبعیض سیستماتیک حقوقشان تضعیف شده است میبایست سعی کنند تا با مبارزه جمعی این حقوق از دست رفته را احیا کنند نه آنکه بی تفاوت به طبقه اقتصادی یا اجتماعی خود تنها به دنبال سود و نفع شخصی باشند. شاید برای همین است در تاریخ سیاهپوستان امریکا محمد علی کلی نماد مبارزه با ظلم و تبعیض شد و او.جی. سیمپسون نماد خیانت و منفعت فردی.