نوشته شده در تیرماه 1395
نگاهی به Playlist آهنگهای رپ ام در SoundCloud میاندازم. در این سالها تبدیل به فهرست بلندبالایی شده است. هرکدام از این قطعات به علتی در این فهرست قرار دارند. یا از موضوع ترانه خوشم آمده یا آهنگ و یا Flow رپر نظرم را جلب کرده است. اما بجز اینها قطعات دیگری را هم بیاد میارم که با وجود اینکه مورد علاقم نبودند ولی بعد از سال همچنان داستان یا شخصیتهای موجود در آنها در ذهنم حک شده اند. این قطعات همگی در یک نقطه مشترک هستند و آن فرم داستان گویشان است.
داستانها از کودکی اطراف ما را فرا گرفته اند. قصه های قبل از خواب، کتابهای کودکان، بخشهای زیادی از کتابهای ادبیات در دوران تحصیل، داستانهای مذهبی مانند ماجرای یوسف پیامبر یا داستانهای ملی حماسی مانند قصه های شاهنامه. تاثیر داستان در درک ما از دنیای اطراف به قدری است که امروزه مطالب زیادی راجع به اهمیت داستان گویی حتی در مشاغل مختلف مانند بازاریابی هم نوشته میشود. ولی چرا داستان گویی و ارتباط با رپ چیست؟
آنچه داستان گویی را با اهمیت میکند قدرت آن در انتقال محتوای به مخاطب است. به این صورت که ذهن را قادر میسازد تا کلمات و جملات را به صورت تصویری در خود ثبت کند. ترانه نیز به عنوان گونه از ادبیات از این قائده مستثنی نیست. حال آنکه ترانه در موسیقی رپ بخاطر بلندی آن که معمولا حدود 300 تا 500 واژه است، فرصت مناسبتری را در اختیار هنرمند برای روایت داستانی کوتاه قرار میدهد. نمونه های داستان گوی موفق و بیاد ماندنی بسیاری در موسیقی رپ امریکا وجود دارد، مانند Stan از Eminem که داستان یکی از طرفدارن متعصب خود اوست:
https://youtu.be/aSLZFdqwh7E
یا «رقص با شیطان» از Immortal Technique که داستان جوان رنگین پوست حاشیه نشینی است که رویای ثروتمند شدن را در سر دارد:
اما این فرم از سرودن ترانه متاسفانه در رپ فارسی کمتر مشاهده میشود. آثار بسیاری که حتی با وجود پیام ارزشمند و تسلط هنرمند بر کلمات، اما به سختی میتوان محتوای آن به خاطر آورند. محتوایی که اگر در غالب داستان بیان میشد، قصه و شخصیتهایش میتوانستند مخاطب رو هر چه بیشتر با خود درگیر و در نتیجه تاثیر بهتری بر روی او داشته باشد. بطور مثال کارهای اشکان فدایی مانند جعبه جادویی یا مستقل، جدا از محتوای انتقادی ارزشمند آنها، ولی بواسطه نداشتن روایت یا شخصیت در ارتباط بصری و احساسی با مخاطب ناتوان است و بیاد نمی مانند.
صحبت در مورد اصول داستان نویسی مانند ساخت پیرنگ، شخصیت پردازی و انتخاب صحیح شیوه روایت، خارج از حیطه این یادداشت است. اما در ادامه سعی میشود نمونه های از داستان گویی در رپ فارسی آورده شود.
قطعه «هدیه» از رضا پیشرو یکی از این نمونه هاست. پیشرو بخشهایی از داستان زندگی خود در مواجه با ناپدری و فرار از خانه را در دیالوگی یکطرفه با برادرش از طریق راوی اول شخص بیان میکند.
http://pishro.rapsun.net/album/12/Jahaname-saket/3/Hedieh
استفاده از راوی اول شخص در داستانی براساس مشکلات زندگی، به آن جهت که عمداً هنرمند خود را در غالب شخصیت اصلی استفاده میکند لازمه اش شجاعت و جسارت هنرمند است. نمونه دیگر از این دست، «کشتی» از علی سورنا است که برخلاف «هدیه» که فضایی رئال دارد، در بستری شاعرانه و سورئال روایت میشود. در اینجا شخصیت اصلی سعی میکند برخلاف گذشته منتظر کشتی نماند و خود را با کمک هر عابری که کمک اش کند به آب زده و از بدن خود کشتی بسازد تا از «بندر فرار» بگریزد.
https://soundcloud.com/divarrecords/keshti
با این حال متداول ترین زاویه دید در روایت، راوی سوم شخص است. «دختر مامان» از رض، داستانی است کوتاه که شخصیت اصلی آن دختری است از خانواده ای سنتی که تن به ازدواجی ناخواسته و تراژیک میدهد.
https://soundcloud.com/divarrecords/09-rez-dokhtare-maman-prod
و یا «پوچ» از Ali Alenor روایتگر خود ویرانگری شخصیت اصلی داستان پس از سپری کردن یک روز مشفت بار تکراری است. در هر دو مثال راوی سوم شخص در غالب یک دانای کل از تمامی اتفاقات و حالات درونی شخصیتها آگاه است.
https://soundcloud.com/alielenor/ali-elenor-pooch
جریان سیال ذهن شکل دیگری از روایت و مبتنی بر تک گویی های آشفته درونی شخصیت اصلی در مورد خود و محیط اطرافش است. تعدادی از آثار لیبل پلاک مانند «انزوا» از بامداد نمونه ای از این نوع روایت است.
https://soundcloud.com/bamdad-pelakrecords/bamdad-enzeva-produced-by-yara
قطعات بالا از معدود نمونه های داستان گویی در ترانه های رپ فارسی است. هنرمند با استفاده از داستان، یا سرگذشت و تجربیات خود را بیان میکند و یا تجریبات انسانهای اطرافش را پس از درونی کردن به روی کاغد میاورد. هر دو حالت باعث میشود مخاطب ارتباط بهتری با پیام اثر داشته باشد. شیوه روایت داستان زمانی با اهمیت تر میشود که موضوع اثر بیان اعتراض و انتقاد به وضع موجود است. به این ترتیب که جلوه شعار زدگی اثر را میگیرد و مخاطب را بیشتر با خود همراه میکند.
اثر› کلی خط رو یه سطر› از داریوش به نظرت جزو همیندست کارها نمیتونه باشه؟ هرچند کمی با فضای سورئال قاطی شده
لایکلایک