تاریخ معاصر ایران یعنی از انقلاب مشروطه به این سو سرشار از ایده های مدرنی است که از آن سوی آبها آمدهاند. برخورد صاحبان فکر، هنرمندان و صنعتگران با غرب و شگفتی آنها از پیشرفت های جوامع اروپایی و آمریکایی آنها بر آن داشته تا آموخته های خود از این فرهنگها را با نیتی خیرخواهانه وارد کشور کنند. اما مسلماً این انتقال در بسیاری موارد همراه با چالشهای فراوان بوده است. چالشهایی که سالهاست تحت دوگانه ای بنام سنت و مدرنیته، عرصه ای برای اظهار نظرها و بحثهای فراوان بوده است. برخی به مانند گفته مشهور تقی زاده که میگفت «باید از سر تا نوک پا غربی شویم» به تجددی آمرانه باور داشتند، برخی دیگه با تکیه بر سنت و آموزههای دینی مدرنیته را مایه انحراف و حرام میدانستند و گروهی دیگر در این میان می گفتند که باید با مطالعه فرهنگ تازه و در نظر گرفتن ظرفیتهای پذیرش اقشار مختلف جامعه دست به گزینش، تغییر یا اصطلاحاً بومی سازی پدیده وارداتی کرد. موسیقی ایران هم در مواجهه ناگزیر با موسیقی غرب با همین چالشها و سوالات درگیر بوده است. از یک سو موسیقیدانانی مانند علینقی وزیری سعی کردند اصول نت نویسی غربی برای ردیفهای ایرانی استفاده کنند و یا سازهایی جدید مانند ویولن و پیانو یا ترکیبی مانند ارکستر را به ایرانیان معرفی کنند و از سویی دیگر سنت گرایانی مانند داریوش صفوت در دهه ۴۰ از طریق نهادهایی نظیر مرکز حفظ و اشاعه موسیقی با تکیه بر فرهنگ ایران تلاش کردند موسیقی که به باور آنان در هجمه موسیقی غربی در حال نابودی بود را دوباره احیا کنند.
این بحث و جدل در عرصه موسیقی ایران تا به امروز و برای سبکهای مختلف غربی در جریان بوده است. رپ و موسیقی هیپهاپ شاید متاخر ترین نمونه این سبکهای وارداتی باشد که در ۱۵ سال گذشته در درون خود شاهد بحث های فراوانی با دوگانه پذیرش و بومی سازی بوده است. آیا باید رپ را همانگونه که در آمریکا شروع شده است با همان ایده، سازها، فلو، دایره کلمات و فرهنگ گفتاری و حتی شیوه لباس پوشیدن بپذیریم و یا آنکه میتوان هر کدام از موارد بالا را با حذف یا دستکاری بومی سازی برای شنونده امروز رپ فارسی تنظیم کرد؟ یا اینکه فرهنگ درست هیپهاپ که ما باید به دنبال آن باشیم چیست؟ همان فرهنگ دهه ۷۰ در خیابانهای برانکس نیویورک است یا رپهای تجاری این روزها؟ اما جدا از هر کدام از این نظرات نکته ای که باید پیش از آن مورد توجه قرار داد این است که وقتی از هیپهاپ آمریکا صحبت میکنیم در واقع در مورد چه چیزی حرف میزنیم. این فرهنگ، سبک و صنعت موسیقی در چه بستری شکل گرفته و رشد کرده است و ما در ایران به چه میزان با آن نزدیکی داریم؟ و مهمتر از آن، پاسخ به این سوال است که هدف ما از این جدالهای لفظی به سر دنبال کردن فرهنگ درست هیپ هاپ اصلاً برای چیست؟ آیا صرفاً می خواهیم پدیده ای را به صرف سرگرمی یا ارضاء علایق فردی یاد گرفته و دنبال کنیم یا آنکه به دنبال چیزی فراتر از آن در رابطه با جامعه پیرامون هستیم؟
با این مقدمه نسبتا طولانی یادداشت پیش رو سعی میکند ابتدا چهار عنصر که به ما در شناخت بیشتر موسیقی رپ آمریکا کمک میکنند را معرفی کند و در ادامه به این میپردازد که با در نظر گرفتن موارد گفته شده، از رپ آمریکا چه میتوان آموخت.
- رپ آمریکا و سابقه مبارزات نژادی: رپ آمریکا از سالهای ابتدایی شروع در دهه ۷۰ تا امروز (هرچند کمتر) اغلب در رابطه با مسئله نژاد سیاهپوستان یا به عبارت دیگر آمریکاییهای آفریقایی تبار مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. پژوهشگرانی مانند Tricia Rose, Michael Eric Dyson و Cornel West یا تحصیلاتی مرتبط شناخت فرهنگ آفریقایی تباران داشته اند و یا این مبحث بخش عمده علایق پژوهشی آنها بوده است. به عبارت دیگر تحلیلها و کتابهایی که در آمریکا در مورد موسیقی رپ نوشته شده، آن را در رابطه تنگاتنگ با مسئله نژادی و مبارزات این گروه برای کسب حقوق برابر و جایگایی بهتر در جامعه میدانستند. مبارزاتی که در هر دوره، فرهنگ و موسیقی دوران خود مانند بلوز و جاز و بعدها هیپهاپ را با خود داشته است. زمانیکه که رپ نیز در دهه ۹۰ به سمت تجاری شدن و فاصله از هویت اولیه اش رفت خیانت هیپ هاپ به سیاهپوستان یکی از بحثهای مهم آن دوره یا حتی امروز بوده است.
- رپ آمریکا و نقش ایدئولوژی مذهبی نوظهور: در تاریخ مبارزات برابری خواهانه سیاهپوستان آمریکا گروههای مختلفی فعال بوده اند. افرادی پیرو مارتین لوتر کینگ بودند، گروههایی بخاطر نزدیکی با گروهای چپ در دهه ۶۰ گرایش مارکسیستی داشتند و افرادی بسیاری نیز عضو گروه مسلمان «ملت اسلام» بودند. شاخه از سیاه پوستان مسلمان آمریکا که قرائتی آمیخته با خواسته های نژادی و متفاوت با گفتمان شیعه و سنی مسلط داشتند. باور این گروه بر برتری نژاد سیاه و ریشه شیطانی نژاد سفید (بله. بسیار بچه گانه است) آنها را در سالهایی تبدیل به جنبشی جدایی طلب و رادیکال کرده بود. در سالهای نزدیک شروع هیپهاپ انشعابی از «ملت اسلام» بنام «ملت پنج درصدی» در نیویورک شکل گرفت که علاوه بر باورهای قبلی به این اعتقاد داشت که درصدی از سیاه پوستان مانند پیامبر وظیفه دارند که سایر سیاهپوستان را آگاه و به مبارزه و احقاق حق فرا بخوانند. وجود این فرقه در نیویورک دهه ۷۰ و ۸۰ تاثیر قابل توجهی بر رپرهای نوجوان و اغلب از خانواده های کم سواد مانند Rakim، Big Daddy Kane، NAS،… گذاشته بود و آنها خود را از نظر اعتقادی در نقش آگاه کننده میدیدند. در همان دوره رپرهای تحصیل کرده تر مانند Chuck D بودند که آگاهی دادن را با گفتمانی متجدد و پیشرو تر دنبال می کردند.
- اقتصاد و درآمد زایی: در جامعه آمریکا حداقل از میانه قرن بیستم موسیقی در ارتباط تنگاتنگ با اقتصاد و بحث درآمد زایی بوده است. هیپهاپ هم از همان روز اول یعنی دوره بلاک پارتی ها و دیسکوهای خانگی با فروش بلیت همراه بوده است. در واقع کشمکشها در موسیقی رپ آمریکا هیچگاه بر سر چرایی کسب درآمد و اسپانسر گرفتن یا فروش نبوده و صرف فروش آثار و اجراها هیچ زمان چالشی قانونی در آمریکا نداشته است. بلکه برعکس فرصتی تازه برای کسب درآمد در عرصه موسیقی محسوب میشده.
- سانسور و مشکلات حقوقی: محبوب شدن و اقبال عمومی جامعه از یک جریان موسیقی مسلماً ممکن است به مذاق دیگر طرفداران موسیقی یا مقامهای دولتی خوش نیاید و رپ امریکا هم از این قضیه مستثنی نیست. عده زیادی آن را اصلاً موسیقی نمیدانستند و بسیاری از پدر و مادرهای سفیدپوست با همراهی نمایندگانی از کنگره سعی کردند به مفاهیم و واژه های بکار رفته در رپ واکنش نشان دهند و موفق هم شدند. اما نهایت تلاش برای ممیزی رپ در آمریکا همان Parental Advisory مشهور است که به مخاطب هشدار میدهد فلان آلبوم موسیقی حاوی مفاهیم خشونت آمیز یا سکس است. به غیر از آن هنرمندان رپ آمریکا هیچگاه درگیر سانسور و ممیزی نبودند.
حالا با در نظر گرفتن چهار مورد بالا به صحنه رپ فارسی نگاه کنید و ببینید چه تناسبی با فضایی رپ آمریکا دارد. رپ فارسی از ابتدا تا به امروز ارتباطی با مسئله اقلیتهای نژادی مرتبط با ایران نداشته است. رپی که از طریق ارتباط نوجوانان طبقه متوسط شهری مثل تهران با موسیقی هنرمندان رپ شناخته شده آغاز و بعداً تا حدی در میان اقشار کم درآمد تر نفوذ کرد را میتوان از نظر بحث طبقه اقتصادی تحلیل و بررسی کرد اما نژاد هیچگاه مسئله این سبک در ایران نبوده است. شاید نزدیکترین بخش از رپ فعال در ایران که می تواند از نظر اقلیت نژادی مورد بررسی قرار گیرد، نسل دوم مهاجرین افغانستانی باشد که در چند سال گذشته فعالیت بسیار اندکی در عرصه رپ ایران داشته اند. رپ فارسی با مسئله ایدئولوژی مذهبی هم ارتباط چندانی ندارد. هرچند تعدادی از رپرهای فارسی خود را مذهبی معرفی کرده اند اما این مذهب همان گفتمان رسمی شیعه بوده است که نه تنها مانند ایدئولوژی «ملت اسلام» یا «ملت پنچ درصدی» در تقابل با قدرت وقت قرار نداشته بلکه همسو با گفتمان غالب نیز بوده است. علاوه براین عمده صحنه رپ فارسی از ابتدا تا به امروز از نظر مذهبی ایدهای سکولار داشته و با هویت مذهبی خود را تعریف نمیکند. در ادامه این تفاوتها، رپ فارسی به غیر از سالهای آغازین خود یعنی دوره استودیوهای خانگی، همواره مشکل درآمد زایی داشته است. جدا از مسئله رپ فارسی چالش درآمدزایی با توجه به نوع اقتصاد در ایران برخلاف اقتصاد لیبرال آمریکا همواره چنین مشکلی وجود داشته است. در واقع وقتی ساده ترین روشهای درآمدی برای هنرمند رپ ایران غیر قانونی محسوب می شود، صحبت از مقایسه با رپ آمریکا بیشتر شبیه هذیان گویی است. هذیان گویی که با در نظر گرفتن مسئله سانسور و مجوز بیشتر شبیه کمدی میشود. به عبارت دیگر چگونه ممکن است در کشوری که در آن رپ کاملاً از نظر قانونی بدون مجوز است، سمینارها و کنفرانسهای آن با خطر لغو شدن با یک تلفن قرار دارد و راههای درآمدزایی قانونی در آن بیشتر شبیه آب باریکه همراه با خطرات و ریسکهای مخصوص به خود است را با رپ و فرهنگ هیپ هاپ امریکا مقایسه کرد.
با این وجود این به این معنا نیست که هیپ هاپ آمریکا هیچ ارمغانی برای ایران ندارد. سبکی که در ایران رشد کرده است و منشاً جنبش و حرکتی خلاف جریان در سالهای گذشته بوده است را نمیتوان بدون گرفتن هیچ گونه ایده ای از هیپهاپ آمریکا تحلیل کرد. جدا از مسائل موسیقایی، فلو و جنبه تکنیکی رپ آمریکا که به ما رسیده است، آنچه از نظر نویسنده به عنوان ایده اصلی میتوان برداشت همان تفکر ضد سیستم در هنر مدرن غرب است. تفکری که سعی میکند با چالش و زیر سوال بردن هنجار های مسلط (شامل خانواده، مدرسه، شهر، کشور و حتی مفاهیم جهانشمول) جایی برای هوایی تازه باز کند و صدایی باشد برای گروههای به حاشیه رانده شده. تفکری که البته همانطور که گفته شد منحصر به هیپ هاپ نیست و اغلب هنرهای زیرزمینی حاملان آن هستند. اما نکته مهم برای فعالان رپ و مخاطبان این است که چنین فرهنگ هنجار شکن را چیزی منحصر به دایره هیپ هاپ ندیده و سعی در پیوند آن با دیگر شاخه های هنر زیرزمینی و علاوه بر آن با تاریخ معاصر کشور خود داشته باشند. تاریخی که هنرمندان آزاده، عدالتخواه و برابری طلب در آن کم نبوده اند.