سال ۱۳۴۸بعد از نمایش فیلم قیصر در سینماها، پرویز نوری سردبیر مجله «فیلم و هنر» در تیتری نوشت: «اولین فیلم ایرانی به وجود آمد.» اما انتظار برای دیدن «فیلم ایرانی» تنها محدود به او نبود. قیصر که فعالین زیادی در عرصه سینما و نقد منتظرش بودند. اما مگر ایران از حدود سی سال قبل از آن صاحب سینما نبود؟ آنچه بسیاری از اهالی سینما به آن معتقد بودند این است که سینمای تجاری کشور تا قبل از آن مملو از فیلمهایی کم کیفیتی (اصطلاحاً فیلمفارسی) بود که صرفاً تقلیدی از فیلمهای تجاری سینمای ترکیه، مصر و هند بهحساب میامدند و تلاش برای شکستن این روند تنها محدود به آثاری از سینمای به اصطلاح روشنفکری مانند «شب قوزی» یا «خشت و آینه» میشد. ظهور قیصر ساخته کارگردان بیست و چهار سالهاش مسعود کیمیایی، شروع کننده جریانی در سینما بود که بعدها به موج نو معروف شد. داستان فیلم در مورد جوان لوطی و یکه بزنی است که بعد از آنکه خواهرش به خاطر تجاوز جنسی خودکشی میکند و برادر کلاه مخملیاش را برادران فرد متجاوز میکشد، برای «حفظ ناموس» و انتقام تصمیم به کشتن هر سه برادر میگیرد.
لوطیها و کلاً مخملیها در تاریخ مدرن ایران بعد از مشروطه و به خصوص سالهای کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ نقش موثری در تحولات سیاسی از جمله سرکوب نیروهای مردمی و تجمعات احزابی مانند حزب توده داشتند. افرادی کم سواد از طبقه محروم اقتصادی جامعه که مذهبی (البته نه معنای انجام احکام و واجبات) بودند و در هیئتها سینه زنی میکردند، به شدت به روحانیون، بازار و همچنین به خاطر منفعت اقتصادی به عناصر قدرت وابسته بودند و به نوعی شاه دوست و وطن پرست محسوب میشدند. علاوه بر آن نمادی بودند برای غیرت و ناموس پرستی. سهگانهای به نام غیرت ناموسی، مذهب و وطن پرستی از همان دوره تا به امروز در فرمهای مختلف خود را حفظ کرده است. در سالهای خفقان سیاسی بعد از 28 مرداد، شخصیت لوطی و کلاه مخملی به سینمای نیز راه پیدا کرد. شخصیتی که شاید مردم کشور باید به خاطر سابقه تاریخی و هم رفتار اجتماعی دل خوشی از آنها نداشته باشند با فیلمهای نظیر «علی بی غم» کمکم تبدیل به چهرهای محبوب شد. شخصیت لوطی و جاهل در این سالها به دودسته جوانمرد و نامرد تقسیم میشد که نوع جوانمرد آن در حالی که چهرهای باحال و خوش مشرب داشت، فردی ناموس پرست بود که معمولاً دخترهای شاغل در کابارهها را از شر نامردها نجات میداد و بعد از سفر مشهد و ریختن آب توبه بر سرشان آنها را «پاک و منزه» میکرد.
اما اقبال از شخصیت قیصر دلیلی فراتر از آن داشت. قیصر در سالهایی ساخته شد که مبارزه های سیاسی ضد حکومت رو به تندتر و رادیکال شدن میرفت. تسامح و مماشات با قدرت رنگ باخته بود و جوانان رو به کارهای چریکی آورده بودند. شخصیت قیصر در این فیلم چیزی اضافه بر لوطیهای رایج داشت. فردی یاغی و خسته از اوضاع جامعه بود که به پلیس اعتمادی نداشت و میخواست قانون را خودش با لبه تیز چاقو اجرا کند. در واقع آنچه قیصر را بر خلاف آثار اصطلاحاً کم مایه فیلمفارسی، فیلمی «ایرانی» میکرد علاوه بر کیفیت بهتر آن در شخصیت پردازی، لوکیشن ها و صحنه پردازی نسبت که ساخته های پیشین، عنصری بنام مبارزه با ظلم و ستم بود. در واقع به عناصر سه گانه غیرت، مذهب و وطن پرستی این بار سرخوردگی و یاغی گری نیز اضافه شده بود. فیلم نقدهای موافق و مخالفی گرفت. از سویی هوشنگ کاووسی منتقد سینما آن را در ادامه فیلمفارسی و تقلیدی ناشیانه از سینمای وسترن میدید و از سویی دیگر ابراهیم گلستان آنرا فیلم گیرا و شایسته توجه کامل میدانست. ابراهیم گلستان (فیلمساز و نویسنده) در واقع مشهورترین کسی بود که در موافقت با قیصر و سینمای کیمیایی نوشت. از نظر او فیلم بیانگر روحیه و تفکر سازنده اش بود. فیلمی که کیمیایی را کیمیایی کرد. مسعود کیمیایی در سالهای بعد و تا همین امروز نیز شخصیت قیصر را به عنوان جوانی پایین شهری، غیرتی و مذهبی که از نامردی های زمانه خسته است و در برابر آن میایستد بارها و بارها تکرار کرده است. در سالهای بعد از انقلاب با وجود محدودیتهای ناشی از عوض شدن قوانین حوزه سینما، اما شخصیت قیصر بواسطه تکثیر فیلمهای قبل از انقلاب بر روی نوار ویدئوی و در سالهای بعد از طریق شبکه های فارسی زبان ماهواره ای به طور مداوم در دسترس جوانهای نسلهای بعدی از جمله نوجوانان دهه ۶۰ قرار میگرفت. در نتیجه برای گروههایی از جوانان نسل جدید شخصیت قیصر و لوطیگری همچنان به عنوان رفتاری باحال به حیات خود ادامه داد. در سال ۱۳۷۶ و شروع دوره اصلاحات فضای هنری کشور با گشایشی دوباره مواجه شد و فیلم اعتراض ساخته مسعود کیمیایی در سال ۱۳۷۸ به نمایش درآمد. فیلمی با درونمایه اعتراضی به شرایط سیاسی و اجتماعی موجود که لوطی را در غالب شخصیتی با بازی داریوش ارجمند دوباره زنده کرد. شخصیتی تیزی به دست که نامزد برادر کوچکترش را به اتهام رابطه نامشروع با فرد دیگری کشته بود. شخصی وفادار به سه گانه غیرت ناموسی، مذهب و وطن پرستی که نمیتوانست با شرایط اجتماعی جدید کنار بیاید. دیالوگ معروف این فیلم که به سرعت در میان مردم محبوب شد از زنده بودن این مفاهیم میان نسل جدید خبر میداد: «به سلامتی سه تن. رفیق و ناموس و وطن.»
سالهای آخر دهه هفتاد سالهایی است که جرقه های رپ فارسی نیز کم کم زده میشد. بچه های متولد دهه ۶۰ به سن نوجوانی رسیده بودند. بچههایی که بخاطر قرار گرفتن در سالهای اوج نرخ زاد و ولد، همانند موجی جمعیتی در جامعه عمل میکنند و در هر مقطعی اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور را به چالش میکشیدند. در همین سالهاست که ماهواره، رسانه دیجیتال مانند سی دی و قالب فایل ام پی تری و نهایتاً اینترنت وارد کشور میشود و نوجوانان بیشتر نسبت به جوانهای بزرگتر از خودشان در معرض انواع موسیقی مردم پسند غربی از جمله رپ قرار میگیرند. هیچکس هم در چنین فضایی با موسیقی رپ آشنا و سپس خود شروع به نوشتن و رپ خواندن کرد. چند کار نه چندان شناخته شده بیرون داد تا اینکه در سال ۸۲ و در سن حدود هجده سالگی به «تریپ ما» رسید. اثری مشترک با مهرک گلستان که ۲ سالی از او بزرگتر بود و در لندن زندگی میکرد. تریپ ما کاری آماتور بود که ویدئویی آماتور هم برایش ساخته و باعث شد بیشتر دیده شود. قطعه ای که شاید بتوان آن را شروعی برای «رپ ایرانی» نامید. در گفتگویی که با نصیر مشکوری داشتم او نیز به این نکته اشاره کرد. اینکه تا قبل از شنیدن تریپ ما قطعات رپ دیگری مانند «دستها بالا» از دیو را نیز منتشر شده بود که نمیتوان اسم آن را هیپهاپی از ایران گذاشت. «تریپ ما» اما هم هیپهاپ بود و هم «ایرانی». به این اعتبار که زندگی خیابانی گروهی از نوجوانان را به تصویر میکشید، گلایه ای از اوضاع داشت و عناصری از همان فرهنگ «ایرانی» یعنی لات بودن و رقص قمه در آن دیده میشود. در واقع تمام عناصری که قیصر را تبدیل به فیلمی «ایرانی» میکرد. شاید این چرخش روزگار است که این بار نوه ابراهیم گلستان همان تمجید های را از هیچکس میکند که خود او در اثر مسعود کیمیایی دیده بود. اینکه رپ هیچکس دارای عناصری «ایرانی» است. لوطی، باحال و همراه با ساخت ضرباهنگهایی توسط مهدیار آقاجانی که در آن از سازهای ایرانی استفاده میشود. هیچکس سه گانه غیرت ناموسی، وطن پرستی و مذهب (البته نه به اندازه دو مورد دیگر) همراه با یاغی گری و انتقاد از اوضاع را دوباره زنده کرد. نگاهی به آثار شناخته شده یا گمنام او تا حدود سالهای ۸۹ مانند قطعات وطن پرست، «یه مشت سرباز» و انجام وظیفه نیز گواهی بر همین بازتولید شخصیت قیصر است. عناصری که در جاهایی اشتراکاتی با رپ امریکا در اواخر دهه هشتاد و اوایل نود میلادی مانند مردسالاری، Thug بودن و یاغیگری نیز دارد. در واقع فرهنگ لاتی که از سالهای بسیار دور شروع شده بود، با قیصر شکلی تازه به خود گرفت و تا به امروز در گروههایی از مردم محبوبیت دارد با عناصری از رپ امریکا ترکیب و دوباره در قالب رپ فارسی (احتمالاً نه آگاهانه و با برنامه ریزی) بازتولید شد. فرهنگی که با توجه به پیش زمینه های اجتماعی و سیاسی و تعداد بالای افراد نوجوان کشور در آن مقطع به سرعت به محبوبیت رسید. اصطلاح خیابانی بودن گاه مترادف با مصرف مواد مخدر، قلدری و توهین های جنسی شد و گاه در برابر ارزشهایی مانند تحصیلات عالی قرار گرفت و نهایتاً فرهنگ لاتی که قبل از در میان اقشار محدودی از جامعه رواج داشت، از بستر اجتماعی سنتی اش فراتر رفت و محبوب گروههایی از نوجوانان شد که سنخیتی با حامیان اصلی این فرهنگ نداشتند.
اما دید و منش هیچکس در سالهای بعد و در دهه نود به همین شکل باقی نماند. آنچه ما در سالهایی اخیر از او چه در قالب آهنگ و چه اظهار نظر در شبکه های مجازی میشنویم گویای تغییر در نگاه او و فاصله گرفتن اش از سه گانه مذهب، غیرت ناموسی و وطن پرستی است. اجرای زنده او با رویا عرب و آهنگهایی مثل فیروز، تف و «گریه داره» نه تنها بر روی این سه گانه تاکید نمیکنند بلکه برعکس تلاشی برای نقد آن است. انتقاد از تفکر ناسیونالیستی، نژادی و نقد سرمایه داری را میتوان درونمایه آثار متاخر هیچکس دانست. تاثیر این تغییر دیدگاه بر روی طرفداران سابق و گرایش طیفی دیگر از جوانان به او در شبکه های اجتماعی نیز قابل مشاهده است.
ظهور قیصر در اواخر دهه چهل به نظر بسیاری عصیان و یاغیگری نسبت وضعیت موجود جامعه بود و به همین واسطه نسبت به فرهنگ لاتی و کلاه مخلمی قبل خود جهشی بود رو به جلو. ولی با این وجود بازتولید آن سی سال بعد به همان شکل در رپ فارسی نمیتوانست قدمی رو به جلو باشد. پدیده ای که منجر به محبوب شدن دوباره کلیشه های واپسگرا در نسلی جدید شد و تا به امروز هم با وجود تغییر نگرش هیچکس و تعدادی از هنرمندان نزدیک به او، باز هم به واسطه رپرهای دیگر در جامعه رپ فارسی در جریان است. رپرهایی که چه در آثار و چه در رجزخوانیهای دنیای مجازی با همان ادبیات و منش لاتی با هم درگیر میشوند.
کسی که در طول این 5 سال بصورت میانگین سالی سه آهنگ هم نداده و فقط بلده بره داخل توییتر متن بنویسه، ن در دسته ی هنرمندان جای می گیره و نه رپکن ها. دَه سال گذشت، هنوز آلبومش بیرون نیومد. فکر کنم واقعا وقتی میاد که رپ مُجاز شده!!
مقاله ای با موضوع: وقتی مدعیان رپ بلد نیستند آلبوم دهند و به خاله زنکی و شبکه های اجتماعی روی می آورند مطلبی بنویسید.
لایکلایک
درست میگه واقعا،قبول داره یکی از رپرهای قدیمی،مثل هیچکس،بهرام هیچ آهنگی نمیدن،فقط توییت بازی و از این جریانِ دور هست
لایکلایک